سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 710501

  بازدید امروز : 51

  بازدید دیروز : 191

تکلیف الهی

 
اندیشه، روشنی می آورد و غفلت، تاریکی . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 86/9/30::: ساعت 3:57 عصر

هر سال شب اول محرم که می شد، مداح مسجد محله مان اشعاری را با این ترجیع بند در رثای حضرت مسلم(سلام الله علیه) می خواند:

امشب در این شب تار/ سر می گذارم به دیوار

و من با شنیدن این قبیل اشعار تک بعدی و صرفاً احساسی، نه به ماهیت پلید حاکمان و مردم دنیا پرست و ضعیف النّفس کوفه پی می بردم و نه از رشادت و شجاعت سفیر امام حسین (علیه السّلام) چیزی می آموختم و به ناچار هر سال ماه محرم دنبال مجالس دیگری بودم که روح حماسه را در وجودم بدمد و مرا به تدبر و شناخت هر چه بیشتر فلسفه قیام  امام حسین(علیه السلام) وا دارد و به همین خاطر هر سال ماه محرم بلافاصله پس از نماز خواندن در آن مسجد، آنجا را ترک می کنم تا با شنیدن اشعاری سخیف و بی مایه کلافه و عصبانی نشوم.

به همین خاطر آن زمان بیشتر به مداحی های حاج صادق آهنگران علاقه مند شدم و فکر می کنم یکی از حماسی ترین و افشاگرانه ترین و در عین حال عاطفی ترین مرثیه سرایی هایی که از ایشان شنیدم در رثای حضرت مسلم(سلام الله علیه) بود که به مناسبت ایام شهادت حضرت به خوانندگان هدیه می کنم:

آن شب که کوفه در شرار فتنه می سوخت / دل همچو اختر بر مدار فتنه می سوخت

طوفان نیرنگ و ریا کولاک می کرد/ آیینه های پاک را ناپاک می کرد

نامردمان را فتنه در سر بود آن شب / زور و زر و تزویر رهبر بود آن شب

زن بارگان کوفه خواب مرگ بودند/ بازیچه باد هوس چون برگ بودند

جز یک دو تن حقجو که اهل درد بودند/ بی درد مردم سر به سر نامرد بودند

بی دادگر دیگر شعار داد می داد/ فتوا به قتل مردم آزاد می داد

نامرد مردم مرد را تنها نهادند / طومار پیمان را به زیر پا نهادند

اوج مصیبت آن زمان باشد که مردی / درجمع نامردان برآرد آه سردی

ای کوفه نامردپرور وای بر تو! / ویرانه بی بام و بی در وای بر تو!

رنگ ریا در چشم مردم موج می زد / موجی که همچون دود سر بر اوج می زد

خیل جماعت صف به صف پیوسته با هم / نیرنگ و تزویر و ریا بنشسته با هم

در دامن محراب ماهی سرو قامت / بود از قیام قامتش برپا قیامت

آنگاه مردم صف به صف تکبیر گفتند / تکبیر اما از سر تزویر گفتند

آن شب نماز او نماز دیگری بود / در جان پاکش سوز و ساز دیگری بود

سرها چون غنچه در گریبان بود آن شب / هرکس ز خود حتی گریزان بود آن شب

تنهای تنها سرگران آرام آرام / در پیچ پیچ کوچه های کوفه زد گام

پیوسته زیر لب پریشان حال و غمگین / می خواند ذکر یا غیاث المستغیثین

چندی که زیر بار غربت گام برداشت / چون تاک سر بر شانه دیوار بگذاشت

یاقوت دل بارید روی دوش دیوار / سر کرد راز سرخ دل در گوش دیوار:

دیوار کوفه آه ای دیوار کوفه! / ای دامنت از آتش و خون پرشکوفه!

من مرغ عشقم بال پروازم شکسته / در تنگنای سینه آوازم شکسته

آن ها که دیشب از کفم پیمانه خودند / امشب ز نامردی به قتلم پا فشردند

یا رب مبادا شیر در زنجیر افتد / از دست مردی بر زمین شمشیر افتد

من شیر خونین یال و بی شمشیرم امشب / نیرنگ دشمن کرده در زنجیرم امشب

ای کوفه نامردپرور وای بر تو! / ویرانه بی بام و بی در وای بر تو! 


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک